۱
۲
درباره مردی که عاشق نفت بود

محور نفت؛ جرج بوش

جرج دبلیو بوش، زمانی می‌خواست مانند پدرش یک مرد نفتی موفق و ثروتمند شود اما عملکرد او در این زمینه، نه برای خودش و نه برای پدرش امیدوارکننده نبود.
محور نفت؛ جرج بوش - میز نفت
محور نفت؛ جرج بوش - میز نفت
پس از آنکه قیمت‌های جهانی نفت روبه کاهش گذاشت وضع این شرکت هم بدتر و بدتر شد. در سال 1984، که وضع این شرکت از نظر مالی بسیار بد شده بود، شرکت «اسپکتروم انرژی»که یک شرکت اکتشاف نفت کوچک بود، شرکت آرباستو را خریداری کرد.

صاحبان شرکت مذکور ویلیام دویت و مریر رینولدز، دو تن از طرفداران پروپاقرص و سخاوتمند حکومت‌های ریگان و جرج بوش (پدر) بودند. یکی از شرایط این معامله، انتصاب جرج بوش (پسر) به سمت عضو هیأت‌مدیره شرکت جدید با حقوق سالانه 75 هزار دلار و مالکیت 16.3 درصد سهام این شرکت بود. به‌عقیده بسیاری، این معامله خرید صرفاً به‌منظور نجات و خلاصی بوش پسر از گرفتاری مالی توسط دوستان پدرش، انجام شده بود.

متأسفانه سقوط قیمت‌های نفت دردسرهای زیادی برای شرکت آرباستو به‌وجود آورد و ناگهان عوامل اضمحلال آن را فراهم کرد و این امر دقیقاً پس از اقدام عربستان‌سعودی در ژانویه 1986 صورت گرفت، که می‌خواست به بازار جهانی نفت نظم و نسقی بدهد. مدت‌ها قبل از این هم شرکت «اسپکتروم» دچار مشکلات مالی جدی شده بود. این شرکت در 6 ماهه آخر فعالیت و معاملات خود 402 هزار دلار زیان کرد و بیش از 3 میلیون دلار بابت وام به بانک‌ها مقروض بود و هیچ امیدی هم نداشت که بتواند این قروض را بازپرداخت کند.

در این زمان بود که توجه جرج بوش (پدر) معاون رئیس‌جمهور، با کمی جنجال، مجدداً به امور نفتی معطوف گردید. او برنامه‌ریزی کرده بود که برای مدتی به منطقه خلیج‌فارس سفر کند و اصولاً این کار را به‌منظور حمایت سیاسی از کشورهای عرب مانند عربستان‌سعودی انجام داد. اما با سقوط قیمت‌های جهانی نفت به بشکه‌ای 10 دلار، جرج بوش (پدر) بیشترین فکر و نگرانی‌اش، از دوستان دست‌اندر کار نفت خود در تگزاس بود و به‌هیچ‌وجه نگران پسر خود نبود.

بنابراین در آوریل 1986، در میان تعجب همگان وارد ریاض شد و سعودی‌ها را وادار نمود میزان تولید نفت خود را پایین بیاورند و قیمت نفت را بالا ببرند. پرچه خواسته آمریکا صراحتاً گفته نشد اما بحث زیادی پیرامون این مطلب وجود داشت. گفته می‌شد که باید گذاشت بازار نفت کار طبیعی‌اش را انجام دهد، اما جرج بوش در دیداری که بعد از ملاقات با ملک فهد پادشاه عربستان‌سعودی و با بازرگانان آمریکایی در شهر ظهران داشت صریحاً به آنان گفت که به نظر او قیمت‌های پایین نفت نیز تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا به‌شمار می‌رود.

اوضاع نفتی در تگزاس اکنون بسیار بد و بدتر از زمانی بود که جرج بوش (پدر) در کار نفت مشغول بود و بحران اقتصادی، پایگاه سیاسی وی را در جنوب‌غربی و به‌خصوص ایالت تگزاس فرا گرفته و به‌طور ناگهانی شدت یافته بود. البته در حکومت ریگان این تنها بوش نبود که نگرانی داشت. جان هرینگتون، وزیر انرژی ایالات‌متحده، با یادآوری بحث‌های دهه 1950 در مورد موضوع نفت و انرژی هشدار می‌داد که سقوط قیمت‌های نفت به نقطه‌ای رسیده که امنیت ملی را تهدید می‌کند.

اگر به اجمال نگاهی به ساختار صنعت نفت آمریکا بیندازیم به‌خوبی متوجه می‌شویم چرا مشکل وجود داشت. براساس، مطالعات انجام‌شده توسط وزارت انرژی آمریکا چند سال پس از جنگ علیه عراق، صنعت نفت آمریکا با صنعت نفت در هرجای جهان کاملاً تفاوت داشت؛ علاوه‌ بر گروهی از غول‌های نفتی که با یکپارچگی کامل عمل می‌کنند (مانند اکسون، شل، تگزاکو و غیره) هزاران شرکت نفتی کوچک‌تر در این کشور هستند که به شرکت‌های «مستقل» موسومند.

آمار سال 1992 نشان داد که در کشور 8 هزار شرکت مستقل دست‌اندرکار نفت و گاز هستند؛ اما از این تعداد فقط 426 شرکت در کارهای تجاری شرکت می‌کنند و سهام آن‌ها در بورس اوراق بهادار در ایالات‌متحده خریدوفروش می‌گردد. مابقی شرکت‌های بسیار کوچک، خانوادگی هستند که چاه‌های متعلق به آنان بسیار ضعیف و کم‌توان است ـ چاه‌هایی که در روز فقط ده بشکه نفت از هر چاه نفت استخراج می‌شود. هزینه عملیاتی چنین چاه‌هایی به‌طور نمونه 9 تا 10 دلار برای هر بشکه است، بنابراین هنگامی قیمت‌های «سرچاه» به زیر این مقدار هزینه کاهش یافت، کما اینکه در سال 1986 چنین شد، هزاران تولیدکننده کوچ در تگزاس و در سراسر ایالت سفلی در ایالات‌متحده در خطر اضمحلال قرار گرفتند.

درهرحال سعودی‌ها هیچ‌گونه پاسخ مساعدی به درخواست معاون رئیس‌جمهور آمریکا نداند، و با تفاهم چنین نتیجه‌گیری کردند که اگر صنعت نفت ایالات‌متحده در مشکل و زحمت است، فشاری که آن‌ها بر کشورهای غیرعضو اوپک وارد می‌آورند می‌توانست کارساز و مؤثر باشد. اما همزمان با این حوادث، گرفتاری و درماندگی بوش پسر و شرکت «اسپکتروم انرژی» در آن زمان بیش‌تر و بدتر می‌شد. در این اوان و اوضاع و احوال، فرشته نجاتی به‌نام شرکت «هرکن اویل اندگس» که مقر فعالیتش در تگزاس بود جزو شرکت‌های مستقل متوسط به‌شمار می‌رفت، از آسمان نازل شد.

«هرکن» با «اسپکتروم» فقط از نظر سهام ادغام گردید و به‌موجب موافقتی که میان این دو شرکت حاصل گردید به بوش پسر وشرکای او 2/2 میلیون دلار از سهام «هرکن» واگذار گردید، بوش پسر به‌عنوان عضو هیأت‌مدیره این شرکت منصوب و با حضور در هرجلسه 2000 دلار به او پرداخت می‌شد. همچنین سهام اختیاری به ارزش 131250 دلار به‌وی واگذار گردید و شغلی هم به‌عنوان «مشاور» شرکت با حقوق سالانه 80000 دلار به او داده شد که این حقوق تا سال 1989 تا 120000 دلار هم افزایش پیدا کرد.

هنگامی که جرج بوش پسر وارد هیأت‌مدیره شد، فعالیت و کار «هرکن» رونق گرفت. شرکت «هاوارد منیجمنت» که نماینده رسمی شرکت «آلما متر» متعلق به بوش جهت انجام سرمایه‌گذاری بود، موافقت نمود 20 میلیون دلار در «هرکن» سرمایه‌گذاری کند. پس از ان، در 30 ژانویه 1990، به شرکت پیشنهاد جدید و بسیار جالبی داده شد که براساس ان دولت بحرین با این شرکت‌ها قراردادی برای اکتشاف نفت در آب‌های تحت حاکمیت آن کشور به‌طور انحصاری منعقد می‌نمود و اگر عملیات اکتشافی به نفت می‌رسید قرارداد به‌صورت «موافقت مشارکت در تولید» با بحرین درمی‌آمد و به امضا می‌رسید.

یکی از کارشناسان امور انرژی در مقاله‌ای در مجله «فوربس» در مورد این قرارداد نوشت: «این یک قرارداد جالب و باورنکردنی برای این شرکت کوچک است»؛ آن‌هم به‌خصوص برای شرکتی کوچک و گمنام که سوددهی هم نداشت و مهم‌تر آنکه تاکنون به‌کار حفاری برای نفت در مناطق دریایی دست نزده بود. البته در آن موقع و بعد از آن هم، شایعات و اتهاماتی وجود داشت مبنی بر اینکه این قرارداد جایزه و درواقع رشوه‌ای بود که دولت بحرین می‌داد تا دولت بوش (پدر) را ترغیب به ایجاد یک پایگاه نظامی دائم در آن کشور نماید ـ در سال 1991 موافقت‌نامه میان آمریکا و بحرین برای تأسیس پایگاه امضا شد ـ البته نظر دیگری که به روشنی موضوع را تشریح می‌کند هم وجود دارد؛ به گزارش روزنامه واشنگتن پست، یوسف شیراوی وزیر توسعه و صنایع بحرین که شخصاً پیشنهاد «قرارداد شراکت در تولید نفت» را به «هرکن» داد، با دولت بوش به‌خصوص در زمانی که جرج بوش پدر معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود روابط حسنه‌ای داشته است.

به‌عبارت دیگر، شیراوی و جرج بوش پدر دارای دوستی صمیمانه‌ای بودند، و هنگامی که بحرین امور دفاعی و امنیتی به ایالات‌متحده نزدیک می‌شد، دادن چنین امتیازی به پسر معاون رئیس‌جمهور آمریکا، امری طبیعی و عادی تلقی می‌گردید. درحقیقت، خانواده بوش، یعنی هم پدر و هم پسر، روابط بسیار محکم و نزدیکی با بسیاری از ثروتمندان و صاحبان نفت در خلیج‌فارس برقرار کرده بودند ـ روابط آن‌ها به‌خصوص در عربستان با بسیاری از اعضای خاندان سعودی و سایر خبرگان به‌اندازه‌ای نزدیک و صمیمی شده بود که آنان اکثراً مسهمان دولت آمریکا و از افراد معتمد به‌شمار می‌آمدند.

شاهزاده عبدالله، ولیعهد عربستان‌سعودی، که بعداً عملاً زمام امور کشور را به‌دست گرفت، در نامه‌های خصوصی که برای جرج بوش پدر می‌نوشت او را «دوست عزیزم» خطاب می‌کرد و شاهزاده بندربن‌سلطان سفیر عربستان‌سعودی در واشنگتن هم از قبل در جریان برنامه‌های سری ایالات‌متحده آمریکا، جهت حمله به عراق در سال 2003، قرار گرفته بود.

جای تعجب نیست، قرارداد 1990 میان دولت بحرین و شرکت «هرکن»، به سهام این شرکت ارزش و جذابیت داده و با آنکه هنوز این شرکت برای عملیات و فعالیت‌های خود برنامه و استراتژی مشخصی تدوین نکرده بود، خریداران بالقوه سهام این شرکت وارد صحنه شدند تا در منافع منطقه نفتی که تازه قرار بود به محک و آزمایش گذارده شود مشارکت نمایند.

پس از آن، در 22 ژوئن 1990 که جرج بوش پسر گزارش مفصلی از وضع مالی درخشان این شرکت داد، 212140 سهم از سهام خود را در شرکت «هرکن» به مبلغ 835307 دلار به فروش رسانید و دو برابر قیمت اصلی سهام سود و منفعت عاید خود ساخت. دو ماه بعد و تنها چند روز پس از حمله عراق به کویت، شرکت نفت و گاز «هرکن» (که به «هرکن انرژی» تغییرنام داده بود) اعلام کرد که در طول 3 ماه 23.2 میلیون دلار زیان داده است و ارزش سهام «هرکن» 21 درصد تنزل کرده است. در اواخر سال 1990 سهام این شرکت نسبت به ماه ژوئن، 66 درصد ارزش خود را از دست داده بود. جرج بوش پسر به موقع از معرکه در رفته و سود کلانی از این قرارداد نصیب خود کرده بود. اما «هرکن» هم دو چاه نفت در منطقه دریایی بحرین حفر نمود که به نفت نرسید و تشکیلات خود را جمع و «جا را ترک نمود.

 بوش پسر به‌موقع موضوع فروش سهام خود را در شکت «هرکن» به کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات‌متحده اطلاع نداد و صرفاً 34 هفته بعد اقدام به این کار کرد، که البته این تأخیر در اطلاع، نقض قوانین مربوط به اوراق بهادار در آمریکا محسوب می‌شود. هنگامی که از جرج بوش پسر در مورد علت تأخیر در اطلاع به این کمیسیون سؤال شد پاسخ وی این بود که او به‌موقع به این کار اقدام کرده است ولی کارهای اداری آن به موقع انجام نشده است چون اوراق مربوطه مفقود شده بود.

به گفته یکی از ناظران چنین پاسخی مانند پاسخ یک شاگرد مدرسه است که تکلیف خود را انجام نداده است، و هنگامی که از او خواسته شده تکلیف خود را به معلم تحویل بدهد او می‌گوید در بین راه سگ اوراق تکالیف او را بلعیده و خورده است؛ پس از این تحقیق و بررسی سطحی که از طرف کمیسیون، و به وسیله دادستانی، که قبلاً وکیل جرج بوش پسر بود، انجام شد و به دستور رئیس کمیسیون بورس و اوراق بهادار که او هم از طرف جرج بوش پدر منصوب شده بود، در اکتبر 1993، بررسی و تحقیق در این زمینه متوقف گردید و جرج بوش پسر از هرگونه مجازات قانونی خلاصی یافت و درواقع فرار کرد.

 
چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۴۱
کد مطلب: 8381
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


زهره احمدی
Iran, Islamic Republic of
مطالب بین الملل تون خیلی عالیه؛ ایول و دمتون گرم
ثقفی
Iran, Islamic Republic of
ممنون میشویم اگر گزارشی درباره دلیل حمله آمریکا به عراق منتشر کنید